پرش به محتوا

16 نوروز در ماموریت|جوان دهه هفتادی هلال احمر از شیرینی های ماموریتهای یک ماهه نوروزی برایمان می گوید

16 نوروز در ماموریت|جوان دهه هفتادی هلال احمر از شیرینی های ماموریتهای یک ماهه نوروزی برایمان می گوید

همشهری آنلاین_فاطمه عسگری نیا: از امدادگران و نجاتگران حوزه امداد و نجات گرفته تا تیمهای توانا که قرار است در ورودی شهرها با لبخند مهربانی هم از مسافران استقبال کنند هم هشدارهای لازم را به راننده ها گوشزد کنند. خیلی هایشان اولین تجربه حضورشان در قالب عملیات ویژه امدادی نوروزی است اما در بینشان افرادی هستند که یک دهه یا بیشتر طعم بودن کنار خانواده در نوروز را بیخیال شده اند و به جایش لذت کمک به همنوعان مسافرشان را در این ایام انتخاب کرده اند یکی مثل فرشید فاخری یک دهه هفتادی جوان و البته پر شر و شور که از وقتی واردشده تخته گاز تمام دوره های امداد و نجات را طی کرده و به درجه ایثار رسیده و حالا یکی از کاربلدهای حوزه های کاری خود است. او با نوروز امسال ۱۶ شب عید است که به جای بودن کنار خانواده بر سر سفره سال تحویل پایگاه امداد و نجات نشسته و اولین ارزوی هر سال نویش سلامتی مسافران نوروزی بوده است. در حاشیه اعزام تیمهای امداد و نجات استان تهران به ماموریت نوروزی با این جوان امدادگر گپ و گفتی زدیم.

بیشتر بخوانید:

داوطلبی از سال ۸۸

اولین باری که با فعالیت های داوطلبی اشنا شدم از زبان یکی ازهمکلاسی های دوران دبیرستان بود. ما اصالتا اهل کنگاور از توابع شهرستان کرمانشاه هستیم. برایم جالب بودوقتی دوستم درباره دوره های اموزشی، اردوهای تفریحی و امدادی و فعالیت های بشردوستانه صحبت می کرد وقتی می دیدم او و هلال احمری های دیگر هدف اول و اخرشان نجات بشریت است. آنقدر این مباحث برای من جالب بود که تصمیم گرفتم همراه او عضو جمعیت هلال احمر شوم ورود به جمعیت هلال احمر از سال ۸۷ همان و خلاصه شدن زندگیم این نهاد مردمی بشردوستانه همان. یک سال طول کشید که دوره های اموزشی را تکمیل کنم و برای ورود به پایگاه های امداد و نجات اماده شوم ازانجا که تمام دوره های اموزشی اعم از امداد و نجات جاده، کوهستان و … را دیده بودم می توانستم در تمام این ماموریتها شرکت کنم و من فعالیت های امدادی خود را از پایگاه امداد و نجات جاده ای در شهرستان کنگاور اغاز کردم. هنوز تاریخش را به یاد دارم ۲۲ اردیبهشت سال ۱۳۸۸.

16 نوروز در ماموریت|جوان دهه هفتادی هلال احمر از شیرینی های ماموریتهای یک ماهه نوروزی برایمان می گوید

۱۶ نوروز در حال امداد

نوروز ۸۸ اولین نوروزی بود که تجربه حضور در پایگاه های امداد و نجات را داشتم و حالا حدود ۱۶ سال از آن سال می گذرد در تمام این سال ها برای حضور در ماموریتهای نوروزی داوطلب بودم چرا که لذت نجات جان مردم را به هیچ لذت دیگری نمی فروشم. شاید یکی از مولفه هایی که در تمام این سالها باعث شد ما بودن در ماموریتها را به ماندن کنار خانواده ترجیح دهیم داوطلبی برای خدمت همنوعانمان بود من در تمام این سالها فقط با خودم تکرار می کنم حتی اگر بتوانم جان یک نفر را هم در ایام نوروز نجات دهم ان سال، سال پر خیر و برکتی برای من خواهد بود. متاسفانه حوادث جاده ای در کشور ما امار بالایی از مرگ و میرها را به خود اختصاص می دهند و اگر حضور به موقع امدادگران در صحنه حادثه نباشد ما شاهد مرگ و میرهای بیشتری هستیم.

بیشتر بخوانید:

16 نوروز در ماموریت|جوان دهه هفتادی هلال احمر از شیرینی های ماموریتهای یک ماهه نوروزی برایمان می گوید

در هلال احمر ازدواج هم کردم

همه اتفاقات شیرین زندگی من در هلال احمر اتفاق افتاده است حتی ازدواجم. همسرم هم یکی از همین هلال احمری های پای کار است و این یک امتیاز بزرگ برای من است چرا که دغدغه شیفت های طولانی و عدم حضورم در خانواده در ایام خاص و مناسبت ها را ندارم چرا که همسرم نیز پای به پای من در ماموریت است. هر چند امسال با این که اولین سال زندگی مشترکمان است و فقط ۳ ماه از ازدواجمان می گذرد من باز شب عید شیفت پایگاه هستم و نمی توانم اولین نوروز مشترکمان را کنار هم باشیم. اما هر دو معتقدیم نجات جان انسانها از هر چیزی واجب تر است.

16 نوروز در ماموریت|جوان دهه هفتادی هلال احمر از شیرینی های ماموریتهای یک ماهه نوروزی برایمان می گوید

خاطرات تلخ و شیرین نوروز

حضور یک ماهه در پایگاه های امداد و نجات نوروزی همراه با خاطره های تلخ و شیرین فراوانی است که گاه خاطرت را مکدر می کند و گاه لبخند را بر لبانت می نشاند. یکی از تلخ ترین خاطره های کاری من در ایام نوروز به ماموریتی بر می گردد که طی آن دو خودروی سواری در اتوبان همدان به کرمانشاه با هم برخورد کرده بودند و ما به عنوان تیم امدادی در محل حادثه حاضر شدیم با تلاش بچه ها موفق شدیم پدرخانواده و دو فرزندش را از خودرو خارج کنیم اما همین که می خواستیم مادر خانواده را از خودرو خارج کنیم متاسفانه خودرو دچار حریق شد و ما این مادر جوان را از دست دادیم با این که این حادثه سال ۹۲ اتفاق افتاد اما من هر سال نوروز یادش می کنم و افسوس می خورم چرا نتوانستم این مادر را نجات دهم.

البته در میان خاطرات نوروزی تعداد خاطره های شیرینمان هم کم نیست یادم می اید سال ۹۴ بود و برای کمک به مادربارداری که امکان مراجعه به شهر را نداشت همراه با دو نفر از نیروهای بهداشت و درمان به روستایی در شهرستان کنگاور رفتیم در این عملیات هم سرعت حرف اول را می زد ما موفق شدیم به محضو ورود به روستا ظرف چند دقیقه شاهد تولد فرزند این مادر و نجات جان او باشیم. خاطره ای که هیچوقت حلاوت و شیرینی اش را فراموش نمی کنم.

منبع: همشهری آنلاین، سایت خبری روزنامه همشهری | hamshahrionline

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *