دومین دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ در ایالات متحده آمریکا، در حالی آغاز شده است که بسیاری از ایرانیان مخالف جمهوری اسلامی، چه در داخل و چه در خارج ایران، امیدوارند ترامپ این بار بتواند با فشار حداکثری یا حتی با حملۀ نظامی، حکومت مذهبی ایران را ساقط کند.
با این حال ایرانیان بسیاری هم، فارغ از اینکه چه نظری دربارۀ جمهوری اسلامی دارند، ترامپ را خوش ندارند چراکه او را سیاستمداری مخالف ارزشهای دموکراتیک میدانند.
یورونیوز برای بازتاب نسبی نظر نخبگان و عامۀ مردم ایران دربارۀ دونالد ترامپ، این سؤال ساده را با آنها در میان نهاده است که «از ترامپ خوشتان میآید یا بدتان میآید؟ چرا».
آنچه در پی میآید، پاسخ برخی از فعالان و تحلیلگران سیاسی، روزنامهنگاران و پژوهشگران فکری و علمی به سؤال یادشده است.
عریانی سیاسی ترامپ را مثبت میدانم
عباس عبدی، فعال و تحلیگر و روزنامهنگار سیاسی، در پاسخ به سؤال یورونیوز میگوید: «واقعیت این است که به لحاظ شخصیت فردی و انسانی حس خاصی به ترامپ ندارم چون مثل یکی از میلیاردها ساکن زمین است و ربط چندانی به من ندارد. ولی از این جهت که رئیسجمهور ایالات متحده است و سیاستهایش در وضعیت حال و آینده مؤثر است، باید از او ارزیابی مثبت یا منفی داشت. از این نظر به او نگاه دوگانهای دارم. نکات مثبتی در او میبینم و نکات منفی هم هست.»
او میافزاید: «عریانی سیاسی او را مثبت میبینم و نسبت به نسبت به الیگارشهای فاسد و فسیل دموکرات یک گام به جلو است. در نقطۀ مقابل، غرور چندشآور او علیه گروههای اجتماعی دیگر و مواضع تند و پیشبینیناپذیر او موجب نگرانی میشود. نکتۀ مهم اینکه، چون این سؤال را مطرح کردید پاسخ دادم ولی نگاه من دربارۀ ترامپ در حال شکلگیری است و پایداری کافی ندارد و ممکن است در ادامه تغییر کند و مثبتتر یا منفیتر شود. ضمن اینکه نگاه من معطوف به امور جهانی است. دربارۀ مسائل داخل آمریکا اطلاعات ارزشمندی ندارم.»
نماد بازگشت به گذشته است
اما مهرداد خدیر، معاون سردبیر روزنامۀ هممیهن میگوید: «از ترامپ خوشم نمیآید چون نماد بازگشت به گذشته است. الوین تافلر در کتاب “جابجایی قدرت” که سی سال قبل در ایران ترجمه و منتشر شد، به ترامپ بهمثابه نمادی متعلق به عصر ثروت (از سهگانۀ زور و پول و دانایی) اشاره کرده و رویای او برای کسب قدرت با این تعلق و تفکر را تقریبا غیرقابل تحقق دانسته چون وارد عصر دانایی شدهایم. قدرت گرفتن ترامپ اما با این پیشبینی سازگار نیست و شاهد قدرت در جامۀ کهنهایم. با این نگاه، ترامپ نسبتی با دانایی و عصر دانایی ندارد و نگاه او به جهان قرن نوزدهمی و ارتجاعی است و به همین دلیل با ابرثروتمندان ائتلاف کرده و به جای اهل اندیشه و سیاست به امثال ایلان ماسک میدان داده است.»
او اینگونه ادامه میدهد: «ترامپ در واقع نه در مقابل چین و اروپا که در برابر مسیر جهان به سوی عصر دانایی قرار گرفته و در روند جابجایی در قدرت اخلال ایجاد کرده است. ترامپ را دوست ندارم چون دموکرات نیست و مرتجع است اما نمیدانم چرا حجم تنفرم از او از دورۀ قبلی ریاست جمهوریاش کمتر شده. شاید به خاطر برجام باشد یا واداشتن کاربهدستان ما به نگاه واقعگرایانه به جای برخی آرمانخواهیها. ترامپ را دوست ندارم چون آمریکا با این حجم از ثروت و دانایی میتواند همان نقشی را ایفا کند که در جنگ دوم جهانی از او سر زد. ترامپ اما به جای این کار آنسو ایستاده و جهان با حیرت این وارونگی را تماشا میکند.»
ترامپ یک فرصت طلایی برای جهان است
برخلاف عبدی و خدیر، تقی آزاد ارمکی استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران نظر مثبتی به ترامپ دارد و میگوید: «به نظرم ترامپ آدم جالبی است که منافع آمریکا مد نظرش است. او میخواهد آمریکایی را که در دنیا به حاشیه رفته، بیاورد بالا. آمریکا یک کشور سرمایهداری جهانخوار است دیگر. الان ترامپ دارد همین کار را میکند. به همۀ دنیا میگوید سهم من را بدهید، بعدش هر غلطی خواستید بکنید! به جمهوری اسلامی هم چنین حرفی میزند. سهم او چیست؟ استفاده از جریان توسعه در دنیا. یعنی استفاده از ثروت جهانی. به این معنا، از منظر مردم آمریکا، نقش ترامپ در جهان جالب است. دموکراتها، دموکراسی در دستور کارشان است ولی ترامپ چنین برنامهای ندارد. این دعوای داخلی آمریکاییها است و به من ربطی ندارد. اما به نظر من ترامپ اساسا یک فرصت طلایی برای دنیاست که در کار خودش بازنگری کند و از درگیریهای فعلی عبور کند. ترامپ چنین ارادهای دارد. او میخواهد وارد دنیای دیگری شود. به دیگران هم میگوید با هم گفتوگو کنید و به این درگیریها خاتمه دهید و ثروت بیشتری تولید کنید، اما آمریکا بیشتر از سایر کشورها باید از این تولید ثروت جهانی، سهم ببرد.»
آقای آزاد ارمکی میافزاید: «ترامپ نظم فعلی را قبول ندارد. جهان در بنبست گیر کرده است. دموکراسی در بنبست است. رهبر دموکراتهای جهان، بایدن، به اسرائیل اجازه میدهد یک ملت را در غزه بکشد. اروپاییها هم با این روند همراهی میکنند. این همه جنبش مدنی قادر به تغییر وضع کنونی جهان نیست. ترامپ وسیلهای برای عبور از بحرانها و بنبستهای کنونی و ضمنا عامل ورود به بحرانهای جدید است. در جهانی جدید، دولتها در مراوداتشان کموبیش بحرانهای نوظهور را حل میکنند. ولی در دنیای فعلی، کاری از دست سازمان ملل و جنبشهای مدنی برنمیآید. این چه دنیایی است که درست شده؟! به نظرم ترامپ ابزاری برای فروریختن این دنیای به بنبسترسیده است. در دنیای جدیدی که با نقشآفرینی ترامپ ایجاد خواهد شد، هم خود ترامپ و هم بسیاری از رهبران مدعی از بین میروند. فعلا مهم همین نقشی است که ترامپ دارد ایفا میکند. او میتواند وضع تازهای ایجاد کند. اگرچه خودش لزوما در جهان جدید آتی، کارهای نخواهد بود.»
در جهان هرجومرج راه میاندازد
اما منصور بیطرف، سردبیر سابق روزنامۀ اقتصادی “تعادل” و عضو پیشین شورای سردبیری روزنامۀ ایران میگوید: «من از ترامپ خوشم نمیآید چون در کل از پوپولیستها خوشم نمیآید و او هم یک پوپولیست است! نگاهی به کردار ترامپ در دورۀ اول ریاستجمهوریاش و نیز در دو ماه آغازین این دوره، نشان میدهد که ترامپ نه به قاعده یا عرف بینالمللی اعتقاد دارد و نه به عرف داخلی! از این رو او یک بحران یا هرجومرجی را در جهان راه میاندازد (که تقریبا راه انداخته) و همین موضوع سبب میشود که نظم جهانی، که برای آن زحمتهای زیادی کشیده شده است، به هم بریزد.»
دیکتاتور و دروغگو است
افشار سلیمانی، تحلیلگر روابط بینالملل و سفیر پیشین ایران در آذربایجان نیز میگوید: «از ترامپ اصلا خوشم نمیآید. ترامپ یک موجود دارای کیش شخصیت، دروغگو، دیکتاتور، کمسواد در زمینۀ روابط بینالملل، دارای غرور منفی و کاذب، ضد مسلمان، غیرمحترم، دلال و ماجراجو است.»
منجی پنداشتن ترامپ، نشانۀ روانشناسی استیصال است
رضا عیلجانی، فعال و تحلیلگر سیاسی مقیم پاریس هم جزو گروهی است که دوستدار ترامپ محسوب نمیشوند. او به یورنیوز میگوید: «من از ترامپ خوشم نمیآید برای اینکه فکر میکنم در جهان دوران قلدرمنشی سپری شده است. قلدرمنشی در هر جای جهان و از سوی هر کسی مذموم است. چه ترامپ باشد چه خامنهای چه پوتین. قلدرمنشی یعنی اینکه شما رأی و خرد مردم را به هیچ بگیرید و از موضع بالا به پایین برخورد کنید. چنین مشی و منشی باید به تاریخ سپرده شود. البته بخشی از مردم ایران میگویند زور ما به آخوندها نمیرسد و یکی بیاید ما را نجات دهد. این یک نوع روانشناسی استیصال است. من با این بخش از مردم ایران کاری ندارم ولی ترامپ برای مردم جهان یک مصیبت است واقعا. چه در مسائل محیط زیستی چه دربارۀ بحث زنان یا مهاجران. او با نوع مواجههاش با مسائل، در حال به هم ریختن مناسبات بینالمللی است.»
این روشنفکر دینی میافزاید: «ترامپ شخصیت خاصی دارد. یعنی یک بچهپولدار خودخواه و خودشیفته است که فکر میکند همه باید جلوی او خم و راست شوند و زانو بزنند و هر چه او میگوید، گوش کنند. من نه از شخصیت او خوشم میآید و نه از خط مشیهای سیاسیاش. هر چند ممکن است کارکرد او در جاهایی برای مردم آمریکا یا مردم اسرائیل و حتی بخشی از مردم ایران مفید و مثبت باشد ولی من اینجا دربارۀ شخصیتش دارم قضاوت میکنم نه خروجی نهایی و کلی سیاستهایش. ولی سرجمع فکر میکنم ترامپ یک مصیبت برای جهان معاصر و یک مشکل است در تاریخ آمریکا و تاریخ دموکراسی در جهان.»
ارزش انسانها در گفتمان ترامپ، بسته به ثروت و قدرت آنهاست
اما محمدمنصور هاشمی، پژوهشگر حوزههای فلسفه، دین و ادبیات، نظری متفاوت و مفصل دربارۀ ترامپ دارد و میگوید: «ملاک من برای داوری دربارۀ امور تا جایی که در توان و آگاهیام باشد بر پایۀ خوشآمد یا خوشنیامد شخصی نیست. هر کدام ما ممکن است به علل مختلف از کسی خوشمان بیاید یا نه. مثلا یکی از سادهترین علتها ممکن است تداعیهای روانشناختی باشد؛ از این قبیل که فلانی شبیه بهمانی است که در کودکی از او مهربانی یا آزار دیدهایم و حال آگاهانه یا ناخودآگاه شبیه او را دوست یا دشمن میداریم. یا در فرایندی پیچیدهتر ممکن است ما از فلانی به عللی ولو موجه خوشمان نیاید و بعد در نتیجه دشمن او را دوستداشتنی بپنداریم. طبیعتا در این سطح از ماجرا نظر من یا دیگری اهمیت معرفتشناختی ندارد. پس به گمانم از پسند و ناپسند شخصی و سلیقهای بگذریم و به سراغ رویکردها و عملکردها برویم که دربارۀ آنها امکان گفتگوی سنجشگرانه و داوری خردمندانه بیشتر است. رویکردها و عملکردهای دونالد ترامپ در مقام دولتمرد کموبیش منسجم است و انعکاس یک گفتمان. در این گفتمان آدمیان نسبت به یکدیگر در سلسلهمراتبی قرار میگیرند که بنیاد آن ظاهرا موفقیت و دستاورد و در باطن میزان قدرت/ثروت است. میان ظاهر و باطن این ارزشداوری طولی تفکیک کردم چون کمتر کسی حاضر است آشکارا برای صرف شانس و بخت و اقبال امتیاز خاصی قائل شود و از این جهت نفس برخورداری از ثروت/قدرت به طور معمول چندان ارجی ندارد. اما هنگامی که آن برخورداری پیامد سختکوشی و برنامهریزی و خلاقیت و سازندگی و پیشبرد نفع عمومی تلقی بشود دستاوردی احترامبرانگیز به نظر میرسد.»
نویسندۀ کتاب “هویتاندیشان و میراث فکری احمد فردید” میافزاید: «گفتمانی که ترامپ آن را نمایندگی میکند به وضوح مبتنی بر ارزشداوری میان آدمیان بر پایۀ برخورداری از ثروت و قدرت است، خواه در سیاست داخلی و خواه در سیاست خارجی. هر چه از این ترکیب دوگانۀ همافزا بیشتر بهره داشته باشید ارزش وجودیتان بیشتر است و هر چه کمتر، کمتر. همه آنچه در رویکردها و عملکردهای ترامپ میبینیم هیچ چیز جز این نیست. اگر در سیاست خارجی نه فقط به اوکراین که به کل اروپا اهمیت ویژهای نمیدهد، اگر به نوع حکومتداری اقتدارگرایانۀ پوتین در روسیه همدلانه مینگرد، اگر همۀ سیاستهای داخلیاش در جهت کاستن از هزینهها و همۀ سیاستهای خارجیاش با سودای افزودن بر داراییهاست (حتی به قیمت تهدید تصرف بخشهایی از سرزمینهای همپیمانان آمریکا) هیچیک دیوانهبازیهای زودگذر یک خودشیفته بیآزار نیست. برنامههای جدی خودشیفتهای قلدر است که مسئولیت فعلیاش و تکیهزدن به جایگاه امثال آبراهام لینکلن تجسم قدرتستایی و ثروتطلبی بیپردۀ گروهی از مردم در روزگار ماست. بیسبب نیست که مشاور ذینفوذ این نوع حکومتداری ایلان ماسک است. بر طبق آن گفتمان ماسک اوج موفقیت است.»
محمدمنصور هاشمی در ادامه میگوید: «اما چرا با این گفتمان همدلی ندارم و از آن نقادانه سخن میگویم؟ این گفتمان مبتنی بر دروغی است که ساختهشده تا امر واقع را به امر ارزشمند بدل کند. واقعیت این است که اغلب قریب به اتفاق برخورداریهای آدمیان نه حاصل کوشش و آفرینشگری آنها به خودی خود که نتیجه تکیهزدن اینها به امور تصادفی و ناشی از بخت و اقبال است. رؤیای آمریکایی در قیاس با کشورهایی با تحرک اجتماعی کمتر واقعیت است اما با توجه به تصویر خیالانگیزی که از آن ارائه میشود رؤیافروشی است. به تعبیری معروف در اقتصاد تبدیل صد دلار به صد و ده دلار کار است، ولی تبدیل شدن صدمیلیون دلار به صد و ده میلیون دلار ضرورت است. باز به تعبیری شناختهشده در علوم اجتماعی در رقابتهای اقتصادی الزاما همه در حد تلاششان بهرهمند نمیشوند و غالبا بازی به صورت همه یا هیچ درمیآید، یکی میبرد و دیگری میبازد.»
نویسندۀ کتاب مشهور “دیناندیشان متجدد” میافزاید: «افزون بر اینها گفتن ندارد که هیچکس هنگام تولدش خانوادهاش یا میزان برخورداریاش از هوش و خلاقیت را انتخاب نکرده است. در چنین دنیایی روایت موفقیتها و دستاوردها فارغ از سرمایهها و پشتوانهها و نیز بدون در نظر گرفتن خیل شکستخوردگان کوشا و خلاق و باانگیزه، جعل روایت “شایستگی” است برای توجیه نابرابری. این روایت پیوند ذاتی دارد با دیگر عناصر محافظهکارانه و بیسبب نیست اگر میبینیم در کنار جنسیتزدگی مردسالارنه قرار میگیرد و نیز نژادپرستی، و در کنار دینداری ریاکارانه قدرتستا. مدیریت مطلوب این گفتمان نه سازوکارهای دموکراتیک که اعمال روشهای اقتدارگرایانه است.»
آقای هاشمی میگوید: «از آنجا که مدیریتهای اقتدارگرایانه گاه در حل سریعتر مشکلات موفق است معمولا در ترکیب با عوامزدگی (پوپولیسم) در کوتاهمدت کارآمد و مطلوب و فریبنده جلوه میکند، اما در درازمدت ماجرا شکل دیگری است. شانس را توانایی فرض کردن، به علم و تخصص و دانش و اندیشه وقعی ننهادن و به ثروت و قدرت غره شدن، به توزیع منصفانۀ امکانات توجه نداشتن و صرف نظر از جنبۀ اخلاقی آن، فایدههای عملی آن را به یاد نداشتن، احساس شرافت و عزت نفس را در آدمیان در برابر میلشان به رفاه و راحتی کوچک شمردن، و آزادی و اهمیت فردفرد انسانها را در سلسلهمراتب اجتماعی مستحیل کردن، به هیچ روی به کامیابی و شادکامی یک جامعه نمیانجامد. از این جهت حکومتداری ترامپ و هممسلکانش در نگاه من بیراههای است که امیدوارم تجدید سازمان جامعۀ مدنی آمریکا آن را رفع کند.»
این پژوهشگر اندیشه در پایان میگوید: «برخلاف کسانی که چشمانتظار زوال غرباند تصور میکنم مزیت نسبی غرب و بخش مهمی از قدرت نرم آن حاصل محوریت آزادی فردی در جوامع غربی است. این همان چیزی است که چین را به رغم عظمت اقتصادیاش در برابر دموکراسیهای غربی شکننده میسازد. از این رو گمان میکنم تا وقتی که ترامپ و همفکرانش نتوانستهاند فرهنگ آزادی فردی را در آمریکا مخدوش کنند حکومتشان چیزی بیش از میانپردهای سیاه در دموکراسی آمریکا نخواهد بود.»
ناتوان از گفتوگو است
اما رضا منصوری، فیزیکدان و نخستین رئیس انجمن فیزیک ایران، با اینکه در حساب کاربریاش در ایکس (توئیتر) بارها دربارۀ مسائل سیاسی اظهار نظر کرده، ترجیح میدهد از کنار “مسئلۀ ترامپ” به سکوت بگذرد و صرفا میگوید: «میدانید که اهل سیاست نیستم. باور کنید اصلا به ترامپ فکر نمیکنم و نظرم این است که او اهمیتی ندارد.»
یاسر خوشنویس، مدرس فلسفۀ علم و مترجم کتابهایی متعدد در حوزههای فلسفۀ ذهن و فلسفۀ علم نیز در پاسخی کوتاه میگوید: «از ترامپ بدم میآید چون مستبد، ناتوان در گفتوگو، زورگو و غیر قابل اعتماد است.»
در ترامپ دو آدم وجود دارد
نهایتا هوشنگ امیراحمدی، استاد دانشگاه راتگرز و رئیس شورای آمریکا-ایران، در پاسخ به سؤال یورونیوز میگوید:« سوال مشکلی است. حقیقتش را بخواهید، من ترامپ را یک کل واحد نمیبینم. از نظر من در ترامپ دو تا آدم وجود دارد. اولی، ترامپی که در آمریکا در حال عوض کردن جریانها و روندها است. روندهای مهاجرت و اقتصاد و غیره. من مخصوصا خیلی نگران سیاست اقتصادی ترامپ هستم. او خودش فکر میکند که این سیاست صنعت ایجاد میکند و برای کارگران خوب است ولی واقعیت این است که ترامپ با سیاست اقتصادی مد نظرش، وضع طبقات فقیر و پایین جامعه و حتی طبقات متوسط را بسیار بد خواهد کرد. شکافهای اقتصادی بسیار رشد خواهد کرد. فقرا و بیخانمانها بیشتر میشوند. احساس من این است که این شکاف طبقاتی شدیدا به نفع طبقات بالا و به ضرر طبقات پایین رشد میکند. طبقات بالا تقویت و طبقات پایین تضعیف میشوند. در مجموع سیاست اقتصادی ترامپ شکاف طبقاتی را در جامعۀ آمریکا به شدت افزایش میدهد. اما ترامپ یک نیمۀ دیگر هم دارد که سیاست خارجی اوست.»
وی در ادامه گفنت: «من اعتقاد دارم که ترامپ به درستی و صادقانه دنبال این است که جنگها را کم کند و تا جایی که میتواند، دخالتهای آمریکا را در کشورهای دیگر کمتر کند و به تحقق صلح در جهان کمک کند. و البته او در سیاست خارجی خیلی ایدهالیست است و در واقع هنوز هم معلوم نیست سیاست خارجیاش چیست. ولی همین که برای شروع به دنبال صلح بین روسیه و اوکراین است، و در رابطه با ایران هم میخواهد مشکل از طریق مذاکره حل شود، به نظرم سیاستش در روابط بینالملل مثبت است. بویژه وقتی که سیاست خارجی ترامپ را مقایسه میکنم با سیاست خارجی دموکراتها، که به نظرم بسیار ارتجاعی، جنگطلبانه و خطرناک است. یعنی صادقانه فکر میکنم اگر ترامپ در انتخابات برنده نمیشد، این دموکراتها حتما موجب وقوع جنگ جهانی سوم میشدند. ولی الان ترامپ آمده است و دارد سعی میکند که روابط بینالملل را در مسیر دیگری پیش ببرد. او دارد زورش را میزند که در جهت صلحسازی پیش برود. چه در رابطۀ ایران و آمریکا، چه در رابطۀ روسیه و اوکراین و جاهای دیگر. باید دید در عمل چه کار میکند.»
منبع: تازهترین خبرها از یورونیوز | Euronews RSS